• 7 سال پیش

  • 27.7K

  • 08:38
توضیحات
دستای سردش رو گرفتم توی دستام . لبخند زد و گفت خودت از من سردتری . گفتم خیال کن گرمم.از پنجره ی تمام قد رستوران به کوه های سفیدپوش خیره شد . گفتم از نبودش ناراحتی ؟ گفت خیال کن نیستم . دستاشو از سرمای دستام نجات داد .دیدن پاکت سیگارش دیگه حالم رو بهم می‌زد . گفتم نکش این لامصبو .خفه شدم .یک هفته ست دود خوردم ‌‌. آشِ نخورده و دهن سوخته. گفت : می رم بیرون دودش سهمت نشه ؛تو آش بخور . گفتم : این دود که بلند شده خیلی وقته سهم منم شده ‌. گفت: آتیشش توی دل منه ، ‌رفیق باش یه کم دودش رو تحمل کن . رفت بیرون .دیگه از ظرف آش روی میز بخار بلند نمی شد . گمونم خیلی وقت بود سرد شده بود . از میون ماشین هایی که صدای موسیقی شون منو یاد فرو ریختن بهمن می انداخت رد شد و خودش رو رها کرد روی لباس سفید کوه. تمام قامت توی برف فرو رفته بود . چی‌می تونستم بهش بگم . این پک های عمیق به سیگار و این بلعیدن های دود از سر اشتیاق سردی دلش رو آروم نمی کرد‌‌. از آش کده اومدم بیرون بارش برف شروع شده بود ریز و تند ‌. با اشاره ی دست بهش گفتم ‌بیا بریم . خیلی بی احتیاط از جاده رد شد . کوبه های قلبم رو حس می‌کردم . یه قدم مونده بود به من برسه با صدای بلند گفتم : هووووی می خوای بمیری بمیر، چرا این مسافرا رو بدبخت می کنی ؟! چونه شو گذاشت روی شونه مو آروم گفت : سر یه مرده داد نمی زنن . سوییچ ماشین رو گرفتم جلوی چشماش گفتم من یا تو ؟ گفت: رسیدیم سد نگهدار قدم بزنیم . گفتم : سرده روانی ! گفت: خیلی وقته سرده نترس سرمای برف کشنده نیست ؛ سرمای نبودن کشنده ست . . . . من خیلی وقته مُردم . اونم داشت می مُرد . دلم می خواست بهش بگم درد نداره؛ نترس‌؛ وقتی که نبودی من یه بار تجربه ش کردم .

با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads