• 8 سال پیش

  • 796

  • 15:36

نامه به حاج حسین شریعتمداری درباره آمریکاستیزی

صادق زیباکلام
8
توضیحات
بسمه‌تعالی سرور مکرم جناب آقای حاج حسین شریعتمداری مدیرمسیول روزنامه وزین کیهان زیدت توفیقاته با سلام و تحیات رجاء واثق دارم که جنابتان در جریان استنکاف حقیر از پای گذاردن بر روی پرچم‌های آمریکا و اسراییل هستند. آنچه مرا بر آن داشت تا این چند سطر را به محضر بزرگوارتان مرقوم دارم، استقبال ستایش‌انگیز و باورنکردنی کسر قابل‌توجهی از هم‌میهنانمان از آن حرکت بود. جناب شریعتمداری عزیز، ای‌کاش وسیله‌ای می‌بود تا بنده می‌توانستم ستایش‌های مردم را به شما نشان می‌دادم. شگفت‌انگیزتر آنکه بسیاری از آن‌ها جوانان و نسل‌های بعد از انقلاب بودند؛ یعنی نسلی که تا چشم بازکرده در معرض حملات شبانه‌روزی علیه آمریکا قرار داشته. نسلی که شرح جنایات آمریکا علیه کشورش از تریبون‌های رسمی و غیررسمی کشور منظما به او یادآوری می‌شده. نسلی که از خردسالی و وقتی پای به نخستین نهاد اجتماعی بیرون از خانه گذارده و وارد مدرسه می‌شود «مرگ بر آمریکا» قبل از تعلیم و تربیت به وی آموخته می‌شود؛ و همچنان که بزرگ‌تر می‌شود، یک‌ لحظه تبلیغات ایدیولوژیک «آمریکاستیزی» او را رها نمی‌سازد؛ اما آنچه برای من شگفت‌انگیز و باورنکردنی بود اتفاقاً تمجید و احترام این نسل به اقدامم در خودداری از اهانت به پرچم آمریکا بود. شاید اگر کسی بگوید که «ازقضا سرکنگبین صفرا فزوده» و آن‌همه تبلیغات یک‌سویه، مغرضانه، عاری از حقیقت و آکنده از تحریف علیه آمریکا نتایج عکس به بار آورده، سخنی به‌گزاف نرفته. بنده انتظار ندارم که به‌واسطه استقبال مردم از عمل بنده جنابعالی تغییر رویه دهید؛ اما اگر می‌دیدید زنان و مردانی را که در کوچه و برزن با دیدن بنده به طرفم آمده و چگونه از اقدامم ستایش و قدردانی می‌کردند، دست‌کم این پرسش برایتان پیش می‌آمد که چرا مردم مثل گذشته‌ها، مثل سال دهه نخست انقلاب که «مرگ بر آمریکا» را باور کرده بودند، دیگر خریدار آن نیستند؟ یا دست‌کم بسیاری از اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده‌تر جامعه، جوانان، دانشجویان، نویسندگان، فعالین سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مدنی و... دیگر مثل گذشته‌ها حاضر نیستند زیر بیرق آمریکاستیزی، استکبارستیزی، غرب‌ستیزی، صدور انقلاب، نابودی اسراییل و...اجتماع نمایند؟ جناب شریعتمداری عزیز و بزرگوار، نسل جدید نمی‌دانند اما من و شما می‌دانیم که مبارزه علیه رژیم شاه و انقلاب اسلامی نه به قصد دشمنی با آمریکا بود، نه نابودی اسراییل و نه به‌منظور صدور انقلاب. بلکه برای تحقق اهداف و آرمان‌های دمکراتیک بود. خواسته‌های مردمی که علیه رژیم شاه بپا خاسته بودند عبارت بودند از آزادی زندانیان سیاسی، آزادی بیان، آزادی قلم، لغو سانسور، انتخابات آزاد، حاکمیت قانون و این دست مطالبات؛ اما بنا بر دلایلی که ظرف 37سال گذشته کمتر بررسی و پژوهشی در خصوص آن صورت گرفته، امواج نیرومند گفتمان «آمریکاستیزی»، «غرب‌ستیزی»، «استکبارستیزی»، «رسالت نابودی اسراییل» و «صدور انقلاب» به‌سرعت در ماه‌های نخست بعد از انقلاب بدل به گفتمان غالب نظام شد و با همان سرعتی که ظاهرشده بود گفتمان اصلی انقلاب را به حاشیه راند. شالوده این گفتمان دشمنی با غرب و آمریکا می‌بود و به همین خاطر آمریکاستیزی بدل به روح و جسم ایران اسلامی شد. دشمنی با آمریکا هم ترسیم‌کننده سیاست خارجی ما شد وهم تعیین‌کننده روابط ما با همسایگانمان. در عرصه داخلی هم آمریکاستیزی فرمان هدایت نظام و جهت‌گیری‌های آن را به دست گرفت. به‌گونه‌ای‌ که هیچ جریانی که قایل به دشمنی با آمریکا نمی‌بود عملاً نمی‌توانست جایی در مدیریت اجرایی کشور داشته باشد. طبیعی می‌بود که لازمه پیشبرد گفتمان «آمریکاستیزی» باور به وجود یک دشمنی و تضادی بنیادی و نهادینه‌شده میان نهضت اسلامی از آغاز حرکت آن توسط مرحوم امام خمینی در اوایل دهه1340 با آمریکا می‌بود. این تضاد سپس در دوران انقلاب ادامه یافته و بعد از انقلاب گسترده‌تر و کینه‌توزانه‌تر هم می‌شود. حسب روایت رسمی نظام، آمریکا از فردای انقلاب بنای دشمنی با ما را گذارده و توطیه‌های گوناگونی علیه انقلاب تدارک می‌بیند: نفوذ لیبرال‌ها در دولت موقت؛ انتخاب بنی‌صدر؛ ضبط اموال و دارایی‌های ایران در آمریکا؛ طراحی کودتای نظامی؛ به راه انداختن جنگ‌های داخلی در کردستان، خوزستان و مناطق سنی نشین؛ حمله نظامی طبس؛ بردن شاه سابق به آمریکا به‌منظور طراحی بازگشت وی(تکرار سناریوی 28مرداد سال 32)؛ ترور و بمب گزاری توسط سازمان مجاهدین؛ به راه انداختن 8سال جنگ تحمیلی با عراق توسط صدام که عامل و دست‌نشانده آمریکا بود(و البته کمک‌های تسلیحاتی و اطلاعاتی به صدام در طول جنگ)؛ زدن هواپیمای ایرباس ایران؛ تلاش در پیاده نمودن الگوی بانک جهانی در دوران سازندگی؛ تهاجم فرهنگی؛ ناآرامی‌های 18تیر78 و فتنه بزرگ 88؛ به راه انداختن طالبان، القاعده، داعش و سایر جریانات رادیکال سنی به‌منظور رویارویی با ایران اسلامی؛ مناقشه هسته‌ای و تحریم‌ها؛ و آخرین آن‌که عدم انجام تعهدات آمریکایی‌ها بعد از برجام است. این فهرست بلندبالا صرفاً شامل بخشی از دشمنی‌های آمریکا با ملت ایران و نهضت اسلامی‌مان بعد از انقلاب می‌شود. اگر به این فهرست، اقدامات قبل از انقلاب آمریکا علیه ایران را از کودتای 28مرداد به این‌طرف و جنایاتی را که آمریکایی‌ها در فاصله 28مرداد سال32تا22بهمن57 و در دوران انقلاب مرتکب شدند را هم بیفزاییم آن‌وقت معلوم می‌شود که دشمنی آمریکا با ایران چقدر عمیق و ریشه‌دار است. تلاش در اثبات دشمنی آمریکا با ایران اسلامی فقط سبب نشده تا ما به کودکانمان از دبستان بیاموزیم که «مرگ بر آمریکا» بگویند، پرچم آن کشور را به آتش کشیده و در13آبان آن را لگدمال کنند. مصیبت بزرگ‌تر آن است که 63سال تاریخ ایران از سال32 تا به امروز را به‌واسطه اثبات دشمنی آمریکا با ایران را به نحو ساده‌انگارانه و درعین‌حال غم‌انگیز و ناباورانه‌ای تحریف کرده‌ایم. جملگی «دلایل دشمنی» یا اقدامات خصمانه آمریکا علیه ایران اسلامی را به‌سادگی و به‌آسانی می‌توان نشان داد که چقدر «من‌درآوردی»، بی‌پایه و اساس و در بسیاری از موارد تحریف واقعیت‌ها هستند. تمامی حوادث و رویدادهای بعد از انقلاب را که به آمریکا مربوط می‌شود به‌گونه‌ای تحریف کرده‌ایم تا از آن بتوانیم دشمنی آمریکا با انقلاب را نتیجه‌گیری نماییم. مهم نیست حقیقت آن ماجرا و رویداد چگونه بوده؛ ما آن را به‌گونه‌ای تحریف و روایت می‌کنیم تا دشمنی آمریکا با ایران اسلامی را از آن استخراج نماییم. ما مجبوریم بسیاری از رویدادها و تحولات ایران قبل و بعد از انقلاب تا به امروز را به‌گونه‌ای روایت، یا درست‌تر گفته باشم «تحریف» نماییم تا به‌زعم خودمان دشمنی آمریکا با انقلاب را نشان دهیم. اصرار بر آمریکاستیزی و دشمنی با آمریکا به‌تدریج بدل شده به هویت ایدیولوژیک نظام. به‌نحوی‌که اگر روزی روابط با آمریکا عادی شود نظام با بحران هویت مواجه می‌شود. جناب شریعتمداری بزرگوار، صرف‌نظر از آنکه گفتمان آمریکاستیزی چرا و چگونه بعد از انقلاب به راه افتاد و توانست گفتمان اصلی انقلاب را به حاشیه رانده و تا به امروز هم ادامه پیدا کند، از این واقعیت، گریزی نیست که اصرار بر دشمنی با آمریکا هزینه سنگینی بر منافع ملی‌مان وارد ساخته است. بنده بارها و بارها در مناظره‌هایم با دوستان اصولگرا در دانشگاه‌ها از آن‌ها خواسته‌ام فقط یک مورد(و بیشتر هم نه) نشان بدهند که آمریکاستیزی به نفع منافع ملی‌مان بوده است؛ و بنده در مقابل یک دوجین مورد را نشان می‌دهم که ظرف 37سال گذشته اصرار بر آمریکاستیزی و تداوم دشمنی با آمریکا چگونه تیشه به ریشه منافع ملی‌مان زده است. هرگز هم بنده مدعی نشده‌ام که برقراری رابطه با آمریکا مشکلات و مسایل ما را حل می‌کند. این دنیا مملو از کشورهایی است که روابط بسیار نزدیک با غرب و آمریکا دارند اما ازنظر سیاسی و اقتصادی وضعشان مصیبت‌بار است. تکرارمی کنم: داشتن رابطه با آمریکا سرسوزنی از مشکلات و نابسامانی‌های ما کم نمی‌کند. همه حرفم با حضرت‌عالی آن است که اصرار ایدیولوژیک بر تداوم دشمنی با آمریکا به‌جز وارد ساختن ضرر و زیان‌های هنگفت بر منافع ملی‌مان هیچ نفعی برای کشور و نظام ندارد. سخن دیگرم با آن خسرو خوبان آن است که اگر هم در گذشته شماری از مردم ایران از این گفتمان پشتیبانی می‌کردند، مدت‌هاست که حمایت از این گفتمان در میان اقشار و لایه‌های جوان‌تر و تحصیل‌کرده‌تر جامعه به‌شدت تنزل یافته است. عرض کردم، ای‌کاش من می‌توانستم استقبال مردم از پای نگذاردنم بر روی پرچم آمریکا را به حضرت‌عالی نشان می‌دادم. ایام به کام باد صادق زیباکلام بیست و نهم آبان ماه یک هزار و سیصد و نودوپنج

shenoto-ads
shenoto-ads