• 9 ماه پیش

  • 8

  • 14:02

مهمانی -2

زمزمه ادبی
0
توضیحات

چند هفته بعد، کارال به فروشگاه مركزي شهر رفت تا هم گردشی کرده باشد و هم اگر چیز چشمگیری دید به خودش هدیه کند تا شاید از این کسلی نجات یابد. در قسمت شال‌هاي نازك كشميري دنبال چيزي مي گشت كه چشمگير باشد. جلوي آينه ايستاده و داشت سومين شال را امتحان مي كرد كه ببيند بهش مي آيد يا نه كه عكس مورتیس  توي آينه افتاد و دست او همانطور در هوا بی حرکت ماند.


نویسنده: فرنگیس آریان پور



با صدای
فرنگیس آریان پور

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads